زیباترین زن دنیا

فرشته ی زیبای من
چشم های تو نمی بینند،
ولی بیشتر از من می بینند.
آیا تو نیستی که حضور من را می بینی؟
بله، تو هستی که در ثانیه های اول و آخر
همیشه ی همیشه 
صبور و پایدار
به انتظار سرنوشتِ شوم می نشینی،
و آن را می بینی.


ای زیبای من،
ای کسی که حضور خدا برایت بازی و سرگرمی نیست،
به من بگو
چرا محرومی
از چشمان پاکت؟


ای الهه ی من،
به من بگو
کی خسته می شوی؟
از اینکه داستانت را برای هر صدای پایی بازگو کنی؟
از اینکه سر این کوچه بنشینی؟
و روزها و ماهها و سالها را سپری کنی؟
از اینکه زیباییت را پنهان کنی؟


این موجودات دو چشم،
با عدسی های مقعر و محدبشان
کِی توان درک زیباییِ تو را دارند؟
افسوس
که آنان در بینایی خودشان نابینایند
و تو در شادیِ غم غرقی

فرزندانت، دوستانت، همسایه هایت،
کدامشان زیبایی تو را تجلیل می کنند
ولی من
امروز به بارگاه تو می آیم
تا تمام نا مهربانی ها را جبران کنم.
می خواهم تو را تا ابدیت 
به آنچه که لایقش هستی برسانم.
و می خواهم تو را تا ابدیت زیارت کنم.

ای مظهر شجاعت
چه گونه
بی باک و دلیر
با سرنوشت روبرو می شوی و شمشیر می کشی؟
بگو به من
کِی خسته می شوی؟

چه کسی دست ِ دوستی به طرفت دراز کرد؟
چه کسی به تو کمک کرد؟

ولی غم مخور
عزیزکم
از امروز
تو شاهزاده ی زیبایی من هستی
تو الهه ی خوبیها ی منی
ای پاک
ای مهربان
دوستت دارم.